موزهای بدون دیوار؛ نامی جدید برای عکاسی امروز
برای شروع در نگارش مطلبی در خصوص عکاسی بار خاطری را حس کردم. مطالب گوناگون و بدون اغراق بی پایان عکاسی که امروزه با توجه به ارتباط عکاسی با مباحث گوناگون اعم از هنری و غیر هنری و نیز پیشرفتهای فنی که با سرعتی بی اندازه در پی هم روانند و با ارائه محصولاتی که لاینقطع راههای متعددی را برای عکاسی گشودهاند باعث گشت تا هجوم مباحث به ذهن آشفتهام کنند.
اینکه از کدام روزنه به عکاسی بنگریم که منطق روایی آن در طول شمارههای بعدی حفظ گردد و نظم گفتار به سبب کسالت گسسته نگردد؟ کدام مدخل برای آغاز این چشمه نو مناسبتر است؟ کدام گفتار میتواند مخاطبان بیشتری را به اندیشیدن وادارد و نگارشی دیالوگ گونه بوده و صرفا دستور کاری همچون پخت غذا نباشد که امروز کم در دنیای عکاسی باب نیست؟ رسالت هر هنری ـ بگذریم که هنر بودن عکاسی خود مدخلی شیرین، سوال برانگیز، ثابت نشده و به جرأت حتی مهیج است ـ مگر نه این است که قوه تفکر را به جنبش بیندازد؟ برای رسیدن به این آرزوهای سوال شده و تحقق آنها و اینکه صرفا صفحهای نباشیم برای تورق و خیساندن انگشتان (!) به عقب بازگشتم. به سالهای آغازین اختراع عکاسی و حتی پیش از آن. چیزی که همه با آن شناخته میشوند؛ با نام عکاسی. آری شروع مطالب را با خود واژه “عکاسی” آغاز میکنم. امید که این شروع، مسیری پر تکاپو، جذاب، تفکرآمیز، شاداب و بی پایان باشد.
عکاسی در زبان انگلیسی Photography خوانده میشود و نامگذار آن نیز شخصی انگلیسی به نام سر جان هرشل است. ریشه این نام از دو کلمه یونانی فتوس به معنای نور و گرافوس به معنای نگارش گرفته شده بود. اما عکاسی هنگام اعلام ثبت اختراع توسط مخترع خود لویی داگر در فرهنگستان سلطنتی فرانسه در 1839 با نامی دیگر خوانده میشد؛ داگرئوتیپ. ماجرا هنگامی جالبتر میشود که بدانیم هم زمان با این اختراع که در فرانسه رقم خورد، تالبوت در انگلستان به تحقیقاتی در زمینه تصویر ثابت دست زده بود و با شیوه کاملا متفاوت از داگرئوتیپ به فرایندی در راستای ثبت تصویر رسید که به آن تالبوتایپ میگفتند. او نیز در کشور خود اختراع دیگری را ثبت کرد. به این ترتیب در دو جای جهان دو اختراع با نامهای گوناگون به ثبت رسیدند که هیچ وجه مشترکی در روند فرایندهای خود نداشتند اما در یک زمینه با یکدیگر مشترک بودند؛ ثبت تصویر. هر دو اختراع به طور وفادارانه، صحنه روبروی خود را بدون هیچ کاستی بر روی سطح حساسهای متفاوت، یکی بر روی صفحه مسِ نقره اندود و دیگری بر روی کاغذ ثبت میکردند. داگرئوتیپ با توجه به اینکه سطح حامل عکس فلزی است نمیتوانست تکثیر شده و تصویر آن یکتا است. از سوی دیگر تالبوتایپ توانایی تکثیر و چاپ را داشت. این بهانهای شد برای انگلیسیهای امروز که به دلیل یکی از مهمترین خصوصیات عکاسی یعنی تکثیرپذیری عکس و اینکه روش تالبوت این خصوصیت را داشت و نه همتای فرانسوی، اختراع تالبوت را شروع عکاسی بدانند. از آن سو و از سمت فرانسه این نگرش به خصوصیت دیگر عکاسی یعنی واقعگرایی آن معطوف بود. فرانسویان این خصوصیت را بسیار برجسته و مهم میدانستند تا جایی که به هنگام ثبت اختراع، مانیفست این پدیده جدید را صرفا واقعگرایی آن دانسته و اینکه تصویر حاصل به مصداق خود همواره وابسته است. بدین ترتیب واقعگرایی و تکثیر دو ویژگی بارز عکاسی شناخته شد.
شاید خالی از لطف نباشد که گفته شود اولین عکسی که امروزه به جای مانده است، سیزده سال پیش از ثبت اختراع عکاسی گرفته شده است! نیپس که او نیز همانند داگر فرانسوی بود توانسته بود با روشی کاملا متفاوت با دو روش ذکر شده، عکسی را در مدت زمانی بسیاری طولانی به دست آورد. نام روش او هلیوگرافی (خورشید نگاری) بود. کار به اینجا ختم نمیشود. پیش از نیپس توماس وجوود بر حسب تصادف توانست نوعی تصویر فتوگرافیک[1] را بر روی چرم اندود به نیترات نقره که مادهای حساس به نور بود به دست آورد. عکس به دست آمده توسط او با نام تکنیک آن یعنی فتوگرام شناخته میشود. فتوگرام به هر نوع عکاسی بدون کمک دوربین گفته میشود که در آن تصویر به صورت کنتاکت[2] و با کمک نور تابیده شده به شیء حاصل میگردد.
با گذر از این شبه تاریخچه عکاسی در سالهای ابتدایی و پیش از اختراع آن، نکتهای که حائز اهمیت است و باید ذکر شود این است که عکاسی در ابتدا به شکلی مستقل خوانده نمیشد و حتی پیشگامانی همچون تالبوت آن را نوعی طراحی و از خانواده نقاشی میدانستند. تالبوت با نامدهی طراحی فتوژنیک[3] به عکسهای کنتاکت خود و شرح عکسهای خود با حال و هوای زیبایی شناسیِ نقاشی، بر این موضوع صحه میگذارد که عکاسی بخشی از نقاشی است که در آن به جای ابزار طراحی از نور به جای نقاشی استفاده میشد.
به مرور زمان نام روشها و فرایندهایی که در ابتدای تاریخ عکاسی ابداع شده بودند به دلیل جایگزینی فرایندهای دیگر فراموش شده و به طور عام به کلیه تصاویر به دست آمده از طریق دوربین، عکاسی (Photography) خوانده میشدند و این به معنای تصویری است که از نور به دست آمده باشد و نور کارماده این نوع تصاویر است. در اینجا نوعی نگرش استقلال جویانه عکاسی نیز دیده میشود. عکاسی با برجسته کردن خصوصیت نورنگاری خود، یعنی یکی از اختلافات فاحش ابزاری خود با نقاشی، بر این استقلال تاکید میکند. به این ترتیب نور یکی از سهگانه مقدس عکاسان مستقل با مفهوم کلی مدرن شناخته شد که در کنار دو مقدس دیگر یعنی بافت و فرم قرار میگرفت و بر خصوصیات بارز خود در راستای هنری کردن عکاسی استوار گشت.
همانطور که ماده اصلی نقاشی رنگ روغن چیزی غیر از رنگ روغن نیست و نمیتوان به طور مثال برای این نوع نقاشی ماده دیگری مانند زغال را در نظر گرفت، برای تصویر عکاسانه نیز نمیتوان کارمادهای غیر از نور را در نظر گرفت؛ اما این با تصاویر ساخته شده امروزی که نور در تصاویر تولیدی عکاسی نقشی ندارد در تضاد است.
در سالهای متاخر با توجه به استفادههای روز افزون گروههای ساختار شکن و در لفظی کلی پست مدرن از تصاویر حاضر و آماده و به قولی عکسهایی که دیگران گرفتهاند، نیز ترکیب و تلفیق آن با عکسها و هنرهای دیگر، بدون اینکه به کمک دوربین عکسی تولید شود، به نظر میرسد که باید در انتخاب واژه Photography تجدید نظر گردد.
پست مدرنها بر این اعتقاد هستند که در جهان امروز نشانهها جا به جا شدهاند و هیچ اصلی وجود ندارد. عدم وجود اصل در جهان به این معنا است که عکسهای موجود در جهان میتوانند به روشهای مختلف مصرف گردند بدون اینکه به هدف اولیه مولف آن عکس توجهی شود. روش از آن خود سازی[4] شناخته شدهترین کارکرد در این زمینه است. در این روش آثار عکاسان پیش کسوت توسط هنرمندان معاصر از آن خود میشود تا عکس در مفهوم دیگری غیر از آنچه که عکاس پیشین مد نظر داشت به کار رود.
عکاسی با توجه به داد و ستد انبوه عکسهای تکثیر شده، از اصل خود جدا افتاده و بین عکس اصلی یا همان اولیه و نسخههای بدلی خود فاصله زیادی افتاد؛ به حدی که آن نسخه اصل به کلی از نظر هدف پدیدآورنده خود به فراموشی سپرده شد. عکسهای تکثیر شده و بدون مرجع، قدرتی داشتند که میتوانستند رابطه ما را با آثار اصل تغییر بدهند و آن را به شدت دگرگون کنند.
ژان بودریار به این نسخه بدلهایی که اصلی ندارند و به شکلهای گوناگون مصرف میشوند که هیچ ربطی به آن عکس اولیه ندارند وانمودهها میگوید. شکلهای گوناگون مصرف شامل تغییرات شدید فیزیکی، مفهومی و معنایی است. این وانمودهها هر چند که اصلی ندارند اما خود با توجه به بستری که مصرف میشوند تعریف جدیدی یافته و مستقل هستند. میتوان هر نسخه بدلی را با توجه به مصرف جدید آن یک نسخه اصلی محسوب کرد. بنابراین در پست مدرنیته این احتمال وجود دارد که عکسها هیچ مصداقی در جهان بیرون نداشته باشند.
با فناوری دیجیتال، بازتولید انبوه الکترونیکی عکسها بدون دخالت دوربین و عمل نور نگاری شدت یافت. از این دیدگاه، تصویر بازتولید شده به روش دیجیتالی برخی ویژگیها را با مفهوم وانموده در اندیشه ژان بودریار شریک میشود.
در عصر حاضر استفاده از عکسهای حاضر و آماده و در کنار آن تنوع نرم افزارهایی که به راحتی در تلفیق تصاویر به کمک هنرمند میآیند، باعث شده است تا در تولید عکس، تنها موردی که کاربردی ندارد نور باشد. از سویی دیگر عدم وجود مصداق در عکسهای تولیدی جدید که با یکی از دو اصل اساسی عکاسی که در ابتدا ذکر شد یعنی واقعگرایی همخوانی ندارد، بی معنا شدن کلمه فتوگرافی را بیشتر متذکر میشود. به همین سبب نام فتوگرافی در محصولات جدید تصویری که تولید میشود نامی بی معنا است.
نکته جالب در این خصوص واژه “عکاسی” در زبان فارسی میباشد که این کلمه به نظر می رسد در زبان فارسی همچنان معنای خود را حفظ کرده است. عکاسی معادل لغت Photography است. با نگاهی به فرهنگهای فارسی با این عبارات در جلوی کلمه عکس روبرو میشویم؛ برگرداندن، وارونه کردن. این عبارات میتوانند هم شامل عکاسی به مفهوم سنتی آن باشند؛ نوع تصویری که در منظرهیاب[5] عکاس به ویژه در ساختار دوربینهای قدیمی دیده میشد وارونه و چپ و راست بود، هم اینکه در مفهوم استعاری معنای کلمات “وارونه کردن” و “برگرداندن” در عکاسی امروز به کار روند که واقعیت موضوع عکاسی شده در آن حفظ شده است. مفهوم استعاری این کلمات واقعیت را به صورتی دیگر، نمایان میسازند و اشاره به مفهوم نشانه شناسی و رویکرد نمایهای آن دارد که در آن نگاه استعاریِ واقعیتِ عکاسی شده لحاظ میگردد و این خود مبحثی جداگانه و مستقل است که در بحث پیش رو به آن خواهیم پرداخت.
دنیای امروز جایی است که دیگر چندان نیازی به تولید تصویر عکاسانه در تعریف قدیمی و هرشلی آن نیست. ما قادریم هزاران تصویر را بدون دوربین به دست آوریم و این در مفهوم فتوگرامی در دنیای عکاسی نیست؛ زیرا در اینجا علاوه بر دوربین، نوری هم به کار نرفته است و صرفا تصاویری است که گویی از پیش وجود دارند و کافیست که آنها فراخور بیان هنرمند به کار روند. دنیای تصویر امروز به قول آندره مالرو موزه بدون دیوار است.
بهزاد صحتی
شرح عکس ها
- تصویر نیپس
- تصویر داگر
- تصویر تالبوت
- تصویر سر جان هرشل عکاس: مارگارت کامرون
- اولین عکس دنیا اثر نیپس
- داگرئوتیپ
- تالبوتایپ
- طراحی فتوژنیک تالبوت
- از آن خود سازی توسط شری لواین از عکسی که در اصل متعلق به واکر اونز است.
- تصویر تلفیقی اثر رابرت راشنبرگ
- تصویر ترکیبی و تکثیر شده با استفاده از عکس های مطبوعاتی اثر اندی وارهول
- تصویر ترکیبی با استفاده از عکس های موجود موسوم به وانموده اثر باربارا کروگر
- فتوگرام اثر من ری
[1] – تصاویر فتو گرافیک یا عکاسانه به کمک عاملی ماشینی مثل دوربین عکاسی حاصل میگردد و آن در مقابل تصاویر چیروگرافیک (دست نگار) قرار میگیرد که توسط انسان انجام میشود که از جمله آنها میتوان به نقاشی اشاره کرد.
[2] – شیوهای است که در آن نگاتیو یا موضوع چاپ شونده که میتواند هر چیزی باشد، مستقیما بر روی سطحی که قرار است بر روی آن تصویر نقش ببندد قرار گرفته و به آن نور میدهند. فتوگرامها به این طریق به دست میآیند.
[3] – Drawing photogenic
[4] – Appropriation
[5] – ویزور