آینده عکاسی
به نظر میرسد که انسان مانند سایر پیشرفتهایش در قرن بیستم، اختراع جدیدی را انجام داده است و نام این اختراع، این بار نه عکاسی، بلکه عکس است. این عکسها با نمونههای پیشتر خود که یادگار دوران مدرن عکاسی بودند و به همین نام – عکس – خوانده میشدند، تفاوتهای بسیاری دارند. پیش از این اختراع نوین(!)، مهمترین خصلت عکس، بیان واقعیت بود. عکسها در وهله اول به بازنمایی جهان پیرامون میپرداختند. هر چه این بازنماییها به بیان واقعیت نزدیکتر و صادقتر بودند، به همان میزان از ارزش برخوردار میشدند. اما عکاسی امروز به این نکته اعتقاد دارد که چون هر موضوع قابل عکاسی شدن، بارها به عکس تبدیل شده است، پس دیگر جهان از عکس اشباع گشته است و نیازی به دوباره عکس گرفتن نیست. فراوانی تصویر و همچنین در دسترس بودن این تصاویر، این امکان را به عکاسان یا بهتر است بگوییم هنرمندان میدهد که استفادههای بی شماری از آن بکنند. این بهره بردن، در قالبهای گوناگون از جمله تلفیق عکسها با هم، بریدن بخشی از عکس و سایر اعمالی که بر روی عکسها صورت میگیرد، حاصل میشود و چندین عکس با موضوعات مختلف در عکسی جدید نمود مییابد. اینگونه، واقعیتی آفریده میشود که تنها در ذهن هنرمند وجود دارد. چنین عکسی با توجه به کثرت برداشتهای گوناگون، سبب بی اعتمادی در بین مخاطبان واقعگرا میشود. بنابراین در عکاسی امروز، واقعیت مفهوم پیشین خود را به دلیل عدم تشابه به جهان، ندارد. این نداشتن شباهت، به صورت آگاهانه و با نیت رسیدن به مفهومی خاص، دستکاری و سرهم بندی میشود. گویی عکس، به سبک هنر والا در قرن نوزدهم بازگشته است. هنرمندان سبک هنر والا، تکنیکهای مختلفی در دستکاری کردن عکس به کار میبستند. امروزه این تکنیکها مرهون کامپیوتر و تصاویر موجود در رسانههای مختلف است.رجعت به گذشته این تفکر را به وجود میآورد که عکاسی در داخل چرخهای قرار گرفته است که همواره در حال تغییر، تحول، رسیدن به گذشته خود و گذشتن از آن است. بدین ترتیب شاید بتوان گفت که اگر عکاسی به مرور زمان به گذشته بر میگردد، آینده عکاسی به دورانی برسد که در آن شاهد واقعیتی از جنس مدرن باشیم. اما آیا عکاسی دیجیتالی یا به قولی هنر کامپیوتری میتواند این اعتماد را در بین مخاطبان ایجاد کند که به آن واقعیت صرف دست یابد؟